یادداشت رستاخیزخبر - توحید وانشانی، ... خلاصه چک اول را از نوچه های شما نخورده با تنبان خیس «غلط کردم» را گفته ایم و هرگز دوست نداشته و نداریم خاطر شما عزیزان قدر قدرت که می توانید اقتصاد یک کشور را آن هم در میانه هجمه تحریم های اجنبی به حال زار برسانید و حتی تا سطح معاون اجرایی ریاست قوه قضائیه سابق، آدم داشته باشید را مکدر کنیم.
باور بفرمایید خودمان هم هر روز از این بوی گند قورمه سبزی که از کلهمان بلند می شود حالمان مشوش شده و نمی دانیم این مصیبت وارده به کلهمان را که اسباب ورود افکار انحرافی به مغزمان می شود، چگونه تحمل کنیم ولی خب! دیگر اتفاقی است که افتاده و این افکار بدون اجازه و به خصوص پس از شنیدن و دیدن اخبار مربوط به گرفتاری برخی از شمایان - البته کوچکترهایتان - هجومی پردهدرانه و بیحیا را به مغزمان آغاز می کنند و از آن جایی که حتما خودتان هم مطلع هستید، این افکار عجیب فقط مشکل این مخلص مفلس نیست و به فکر دیگرانی که مثل ما مشکلاتی با بوی قرمه سبزی کلهشان دارند آمده و بدتر از آن، بعضا با ناپرهیزی، اینجا و آنجا عنوان می شود. به همین دلیل بد ندیدیم این ها را با خودِ شما جماعت سلاطین و کله گنده های فساد در میان بگذاریم تا خودتان اگر مقدور بود پاسخی از روی تفقد و عنایت به ما جماعت مریض (!؟) بدهید و اگر هم نخواستید اصلا مهم نیست و مبادا خاطر گرامیتان مکدر شود و دلارامیتان در سعی مشکورتان خدشه ای بردارد! به هرحال این چند خط را چون درد دلی ببینید از یکی از موجودات پایین زنجیره غذایی و اکوسیستم اقتصاد کشور که الحمدالله برخلاف شما سلاطین این زنجیره، دستش به هیچ رانت و ساخت و پاختی بند نیست و اصلا این اعداد که شما با همت بلندتان، بلند کرده اید و به جیب زده اید را وقتی می شنود کلی باید تمرین کند تا بدون لکنت و اشتباه بتواند به زبان بیاورد. پس از این عرض حال و دلارامی که به ساحتتان تقدیم شد و امیدواریم مورد توجه و تفقد شمایان قرار گرفته باشد، عرایض و پرسش هایی را همان طور که پیش تر گفتم من باب درد و دل با شما در میان می گذارم.
اول اینکه چطور شما عزیزانِ دزد و مفسد اقتصادی توانستید چند تن طلا و مسکوکات و یا هزاران خودرو بخرید و به مرتبه سلطانی برسید و بعضا یکی دوتایتان گرفتار شوید و به دار کشیده شوید (یا قرار است بشوید) ولی آن کسی که این همه سکه را به شما فروخته و یا باعث و بانی این همه پیش فروش خودرو به شما بوده، راست راست بچرخد؟ انصافا اگر شما را «سلطان» صدا می زنند آن ها را باید چه نامید؟ مثلا در همین فقره اخیر دادگاه سلطان خودرو فقط تا مدیرعامل سابق سایپا که محکوم به هفت سال زندان شده برای این کار کافی بوده یا شما عزیزان سبیل های دیگری را هم چرب کرده و ریش های دیگری را هم در گرو دارید؟
دوم اینکه چطور حاکمیت می تواند برادر رئیس جمهور مملکت را به پای میز محاکمه بکشاند و بابت سوء استفاده از موقعیت و مفاسد دیگر به بند بکشد یا در میانه یک منطقه بلازده که از زمینش تروریست و آدمخوار می روید، این کشور را چون جزیره ثبات نگاه دارد و تروریست ها را چه در روی زمین و چه در بالای کوه ها و چه در میان هوا و زمین یا حتی هزاران کیلومتر آن سوی مرزها گرفتار کند و درهم بکوبد اما نوبت گرفتار کردن شمایان که می شود باید کلی حوصله کرد تا برخی از خرده پاهای شما موجودات را به نام «سلطان» را در مقابل میز محکمه رویت کرد؟
سوم اینکه خدای نکرده و زبانم لال و روم به دیوار؛ مثلا می دانید که در مثل مناقشه نیست (از این پول هایی هاپولی شده توسط شما، مزمزکی یا ناخنکی هم برای انتخابات ها و تبلیغات خودجوش و پرشور در آن هزینه می کردید؟ اگر نمی کردید پس چگونه توانستید حتی از نمایندگان مجلس هم یارگیری کنید؟) یا مثلا باز هم در مثل جای ماقشه نیست اما در این سینمای ضدملی و ضد وطنی هم دستی بر آتش دارید؟ آیا همانطور که شایعه شده این سینمای ولنگ و واز که از نیاوران و کامرانیه و قیطریه و فرشته و شهرک غرب و... همان جاهایی که شما عزیزان موقتا در آن بیتوته کرده اید به پایین را جزئی از قازورات می بیند و فقط زمانی آن ها - همان قازورات - داخل آدم حساب می شوند که قرار باشد از قبل و پهلویشان، خرس و شیر و ماهی طلایی و نقره ای و اسکار برده شود، کلی جولان می دهید و بریز و بپاش فراوان دارید و حسابی در حال شستن پول های کثیفتان هستید؟
چهارم اینکه قله های ترقی در حرفه «سلطانی» کجاست؟ آیا آخرین قله های ترقی «تپه دزدهای ونکوور» است یا جاهای دیگر هم مدنظرتان بوده و هست؟
پنجم اینکه برادران بوزقوردچی و عثمانی چی در آناتولی و آن سوی ارس یا دوستان شترچران جنوب خلیج فارس در این ترک تازی شما در اقتصاد ایران و ولع فتح قله های دیگر دزدی، نقش و نفعی نداشته اند؟ مثلا در فشار به حکومت مرکزی از طریق تیم های ورزشی که گاهی هوادارانشان زوزه به سود ارتش ترکیه و دخالتش در سوریه می کشند و یا فریاد خلیج عربی سر می دهند و یا پلاکاردها و پرچم های بیگانه شادکن به احتزاز در می آورند و شعارها و رفتارهای عجیب دیگر و یا ساخت فراکسیون های قومی در مجلس و یا تصمیمات عجیب و غریب قومی و ضدملی برخی از شورای شهرهای استان های مرزی و حمایت از مطبوعات و سایت های قوم گرا و... هیچ نقش و نفعی برای سلاطین دیگر هنوز به دام نیفتاده نیست؟ آخ! دیدید این بوی قرمه سبزی چه افکار منحرفی را به ذهن آدم های مریض احوالی چون من می کشاند؟ دیگر بس است. تا همین جایش هم زیادی درد دل کردم با شما عزیزان. باور بفرمایید حد خودم را می دانم اصلا برای اینکه تلخی افکار منحرفانه بنده از خاطرتان زدوده شود بگذارید رازی را با شما سلاطین عزیز در میان بگذارم که حتما دلشادتان می کند و کیلو کیلو قند در دلتان آب می شود و آن این است که اگر پیش نماز و متولی مسجد نتوانند امنیت نعلین نمازگزاران را تامین کنند، مردم به این نتیجه می رسند که چه بهتر که دزد نعلین را پیش نماز کنیم. اینطوری حداقل کفش هایمان در مسجد به یغما نمی رود...!
نظرات